غزلترین غزل تویی
غزال لحظه های من
همسفر شادی و شوق
غریب آشنای من
تبسم لب های تو
بوییدن آرزوی دل
چشیدن چشم تو شد
نهایت صفای من
من از تمنای تو و
تب تو لبریزم عزیز
بیا که با تو تازه شد
هوای قصه های من
کاشکی می شد
خواب تو را دوباره دید
کاشکی می شد
شمع تو روشنای من ...